دشت دعا
از یک سو، صدای هلهله و پای کوبی
از طرفی دیگر، صدای نیزه و خشم و هوادارانی که به سر و سینه می کوفتند
اما گویی قدرت شیون بر شوق فانی غالب بود.
آن تحفه ی الهی، همان زمینه ساز صحنه آفرینش
او که خوب می دانست نگاه های امید بسیاری به او دوخته شده است،
پیش از زیر افتادن از فراز دار الاماره، پله های آنرا با عشق مقدس به اوج رساند
و هر از چندی، با ذکر خدا نفس تازه کرد.
صدای پای قافله او را در خویش فرو برده بود
و ندایی درونی که سالار قافله را مخاطب کلماتش قرار می داد
حسین میا به کوفه، کوفه وفا ندارد
در این لحظه بود که صحنه جان سوزی بر روی پرده دنیا به تصویر کشیده شد.
اینک در این صحرا که برای عطش جان آبی نیست، اشک می بایست کاری کند
از گونه ها بلغزد، چهره را شستشو دهد و سراسیمه خود را به دهان برساند
آنگاه که به دام زبان افتاد، طوفان دل آن را می بلعد و دعا از دل بر آید و بر زبان جاری گردد.
اللهم عجل لولیک الفرج
به قلم: آرزو میکائیلی طلبه پایه دوم